یکی از مسایل بحث برانگیز درباره قرآن که در دوره معاصر مطرح شد ادعای وجود قصه اسطورهای در قرآن بوده است. نخست محمد احمد خلفالله در الفن القصصی این ادعا را مطرح کرد. یکی از ادله خلفالله بر مدعایش این است که در قرآن کریم 9 بار از زبان مشرکان به قرآن نسبت اسطوره بودن داده شده و خدای متعال نه تنها این نسبت را رد نکرده بلکه در مواردی تأیید هم کرده است. محققان زیادی در نقد دیدگاه خلفالله قلم زده و دلایلی در رد وی بیان کردهاند. در مقاله حاضر دیدگاه وی صرفاً از زاویه معناشناسی واژه «اساطیر» در قرآن و تفاوت آن با مفهوم رایج در روزگار ما که اساطیر را یکی از انواع ادبی معرفی میکند، نقد شده و اثبات شده است که با در نظر گرفتن معنای اساطیر در فرهنگ عربی عصر نزول از یک طرف، و با توجه به تفسیر آیات شریفه بر اساس ترتیب نزول، از طرف دیگر، مقصود قرآن از اساطیر نمیتواند قصههای اسطورهای به عنوان یکی از انواع ادبی رایج در روزگار ما باشد.
کلیدواژهها: قرآن کریم، اساطیر، خلفالله، تفسیر ادبی، الفن القصصی.
ارسال نظر در مورد این مقاله